۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

دولت گرایی یا سرمایه گرایی

در قرون وسطی بواسطه تسلط کلیساها بر جوامع، مال اندوزی و کسب سرمایه صفت نکوهیده ای بود و افراد برای کسب رستگاری، اگر مال و ثروتی هم داشتند باید در راه خدا و برای آسایش مردم جامعه صرف می کردند. با ظهور پروتستانیسم و به اصطلاح اعمال اصلاحات مذهبی، جوامع دریافتند که در کنار اعتقاد به وجود خدا و نظارت او بر اعمال انسان، باید به تلاش و کسب وکار بپردازند و اینکه در برابر زحمتی که می کشند، سود مادی کسب کنند نه تنها ناپسند نیست بلکه مجاز و مشروع نیز هست. بدین ترتیب سرمایه داری پا به عرصه نهاد و نتیجه طبیعی آن ایجاد طبقات اجتماعی، فقر و بیکاری و .. بود. با آغاز دوران رنسانس و انقلاب صنعتی، ماشینهای بخار جای انسانها را در کارخانه ها گرفتند و موج بیکاری بیش از پیش جوامع را فرا گرفت. نارضایتی ها و شورشهایی که بواسطه وضعیت نابسامان اقتصادی در آن زمان بوقوع پیوست موجب شد تا دولتها برای حفظ منافع و رفاه مردم وارد میدان شده و خود را ملزم به ایجاد نظم اقتصادی و حذف فقر نمایند. اما با گذشت زمان ناکارآمدی دولتها در تامین رفاه مردم و جهت گیری آنها برای ثبات سیاسی و حفظ وضع موجود در کشور بجای تلاش در ارتقاء وضع معیشتی افراد باعث شد تا کلاسیکها که معتقد به مکانیسم بازار و استعداد فراوان بازار برای کنترل و تخصیص بهینه منابع و رفاه عمومی بودند، وجود انگیزه سودجویی در انسان و نابرابری افراد را کاملا طبیعی قلمداد نموده و حضور دولت را که محدودیتی بر قدرتهای فردی بود برنتابند. بدین ترتیب تفکر اصالت فردی مجدداً جوامع را به سوی سرمایه داری سوق داد و باز هم طبقات اجتماعی، فقر و بیکاری و ... . کینزینها که اوضاع متشنج اجتماعی آن روز را حاصل عدم تامین ضمانتهای اجرایی وجود حقوق مالکیت میدانستند، وجود دولت را در جهت تامین بسترهای لازم برای رقابت بازارها و حفظ آزادیهای فردی ضروری دانسته، بهره وری و ثبات بازار را در گرو دخالت دولت میدیدند. بدین ترتیب برای بار چندم در طول تاریخ دولتها زمام امور را بدست گرفتند و باز ضعف عملکرد، عدم توانایی و ناکارآمدی دولتها ... . و اکنون کمتر کشوری را می شناسیم که پا به عرصه سرمایه داری و ثروت سازی ننهاده باشد و آزاد سازی اقتصاد و خصوصی سازی را در قالب اصلاحات ساختاری جامعه اش تجربه ننموده باشد.
سوال: به نظر شما چند سال دیگر شاهد وخامت اوضاع اجتماعی کشورمان بواسطه ظهور طبقات اجتماعی، فقر و بیکاری و ... خواهیم بود؟

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۰, جمعه

تورم ... نقدینگی ... بانک مرکزی؟

در ایران بررسی های زیادی در مورد نقدینگی، تورم، علل و آثارشون و همچنین سیاستهای پولی و مالی مناسب برای مهار این پدیده های اقتصادی صورت گرفته و اکثر این بررسیها موید این واقعیت هستند که تورم در ایران یک پدیده پولیه و سایر عوامل، از جمله عوامل مربوط به سمت عرضه یا فشار هزینه، آثار کمتری بر افزایش سطح عمومی قیمتها داشته اند لذا تنها راه کنترل قیمت ها رو می توان کنترل حجم نقدینگی دونست. از طرفی مکانیزم اشاعه پول در ایران تقریباً بی اثره و افزایش حجم نقدینگی نتونسته به دلیل مسایل ساختاری اقتصاد از طریق کاهش نرخ سود بانکی، سرمایه گذاری و نتیجتاً تولید را تحریک کنه.
در سالهای اخیر مهمترین هدف سیاستهای پولی کنترل قیمتها خصوصاً از طریق کنترل حجم نقدینگی بوده اما عدم بکارگیری تمامی ابزارهای لازم در این نـــوع سیاستگذاریها، موجب خدشه دار شدن اعتبار سیاستگذاریهای پولی شده که بانــک مرکزی متصدیشه. توی خیلی از کشورهای توسعه یافته، عرضه پایه پولی مستقیماً تحت کنترل بانک مرکزیه و بانک مرکزی با ایجاد تغییرات مناسب در عرضه پایه پولی (از طریق خرید و فروش اوراق قرضه دولتی) می تونه سیاستهای مطلوب پولی رو اعمال کنه در حالیکه در ایران، عرضه پول خارج از کنترل بانک مرکزی بوده و معمولاً در رابطه با ملاحظات عرضه و تقاضا در بازارهای گوناگون تعیین شده. بانک مرکزی ایران، طبق ضوابط خاصی بهای اسناد اعتباری موجود در اقتصاد مانند ارز رو تعیین می کنه و بعد با مداخله و خرید و فروش در بازارهای مالی گوناگون، عرضه و تقاضا برای این اسناد رو با یکدیگر برابر می سازد. در نتیجه این مداخلات، بانک مرکزی همه ساله ناگزیر از خرید مقادیر زیادی ارز (عمدتاً از محل صادرات نفت) و اوراق قرضه دولتی (ناشی از کسر بودجه) هست. از طرفی به دلیل عدم دخالت بانک مرکزی در تصمیمات درآمد و هزینه دولت (از جمله تصمیمات مربوط به میزان صادرات نفت) روشنه که تحولات عرضه پایه پولی در ایران رو باید عمدتاً تابع عواملی بدونیم که از کنترل بانک مرکزی خارجه و این بخش دولته که با برخورداری از اختیارات کامل در زمینه تصمیمات ارزی (میزان صادرات نفت) و بودجه کشور، تنها مرجع صاحب اختیار و صلاحیت برای کنترل حجم پول در ایران بشمار میره، بدین معنی که دولت می تونه با انتخاب سیاست های مناسب ارزی بودجه، موجبات رشد معقول و متعادل پایه پولی و در نتیجه، حجم پول را در اقتصاد فراهم کنه که عدم توجه به این اصل، سبب رشد ناهماهنگ پول در قیاس با ظرفیت تولیدی کشور شده که به نوبه خود موجب بروز تنگناهای متعدد و در نهایت ایجاد فشارهای تورمی در اقتصاد شده

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۴, شنبه

سروده ای زیبا از جناب آقای دکتر مجتبی کاشانی (رحمت الله علیه)

مرحوم مجتبی کاشانی نوشته های بسیار قشنگی در زمینه مدیریت دارند که پیشنهاد می کنم بخوانید. شعر زیر سروده ایشونه که در ژانویه 2000 سرودند و مدتی بعد در مجله تدبیر به چاپ رسید:
نیوتن می آسود - در پناه سایه در زیر درخت - ناگهان سیبی افتاد زمین - نیوتن آنرا دید - سپس از خود پرسید - که چرا سوی هوا پرت نشد - اکتشافات جهان - اتفاقاتی بود - که چنین می افتاد - که کسی می فهمید - و به ما می فرمود - که چه چیز، چه پیامی دارد - و چه رازی دارند آیات خدا - راز و اسرار جهان - کشف می شد یک روز - در پی گم شدن کشتی در یک دریا - یا کسی در صحرا - یک کسی می فهمید - که کجا آمریکاست - یا کجا غار علیصدر – کجا قطب جنوب – یک کسی میفهمید – که بخار – قدرتی دارد نیز – و کسی می فهمید – چه گیاهی، چه شفایی - و چه دردی چه علاجی دارد – یک کسی می خوابید در زیر درخت – نیوتن یا داوود – گیو یا گالیله – ترزا یا مریم – و علی یا عیسی – اهل ایران یا هند – از عدن یا نروژ – از پرو یا گینه – مصر یا گرجستان – و فرو می افتاد – یک گلابی یا سیب – و ترنج – و انار ... – راز و اسرار جهان – کشف می شد یک روز – ما نبینیم کسی می بیند – ما نگوییم کسی می گوید – یک کسی در جایی – به جهانی می گفت – که زمین می چرخد – گرد خورشید و بر محور خویش – و اگر گالیله توبه کند با تهدید – و بگوید که نخواهد چرخید – باز خواهد چرخید – آری ، و زمین توبه نخواهد کرد – خواهد چرخید - راز و اسرار جهان – کشف می شد یک روز – ما نبینیم کسی می بیند – ما نفهمیم کسی می فهمد - هیچکس منتظر مهلت خمیازة ما نیست گُلم - هیچکس منتظر خواب تو نیست - که به پایان برسد - لحظه ها می آیند - سالها می گذرند - و تو در فرن خودت می خوابی - قرن آدمها هر لحظه تفاوت دارد - قرنها گاه کوتاهتر از ده سالند - گاه صدها سالند - قرنها می گذرند - و تو در قرن خودت می مانی - ما از این قرن نخواهیم گذشت - ما از این قرن نخواهیم گریخت - با قطاری که کسانِ دگری ساخته اند - هیچ پروازی نیست - برساند ما را به قطار دو هزار - و به قرن دگران - مگر انگیزه و عشق - مگر اندیشه و علم - مگر آیینه و صلح - و تقلا و تلاش - قرنها گرچه طلبکار جهانیم ولی - ما بدهکار جهانیم در این قرن چه باید بکنیم - هیچکس گاریِ ما را به قطاری تبدیل نکرد - هیچکس ذوق و اندیشة پرواز نداشت - هیچکس از سرِ عبرت به جهان خیره نشد - هیچکس از سفری تحفه و سوغات نداشت - من در این حیرانم - که چرا قافلة علم از اینجا نگذشت - یا اگر آمد و رفت - پدرانم سرگرم چه کاری بودند ؟ - بر سرِ قافله سالار چه رفت؟ - و اگر همره این قافله گشتند گهی،برنگشتند چرا؟ - ما چه کردیم برای دگران - و چرا از خم این چنبره بیرون نشدیم؟ - نازنین - زندگی ساعت دیواری نیست - که اگر هم خوابید - به همین کوتاهی - بتوانی آنرا تنظیم کنی، کوک کنی - برسانی خود را به زمانِ دگران - کامیابی صدفی نیست که آنرا موجی - بکشد تا ساحل - و در او مرواریدی باشد – غلطان – نایاب - هیچ صیاد زبردستی نیز- باز بی تور و تقلا حتی- ماهی کوچکی از دریایی صید نکرد - بخت از آنِ کسی است - که به کشتی برود- و به دریا بزند - دل به امواج خطر بسپارد- و بخواهد چیزی را کشف کند - و بداند که جهان - پر از آیاتِ خداست - بشنود شعر خداوندی را در کار جهان - و ببندد کمرش را با عزم - و نمازش را در مزرعه - در کارگهی بگذارد - و مناجات کند با کارش - و در اندیشة یک مسأله خوابش ببرد - و کتابش را بگذارد در زیر سرش - و ببیند در خواب - حل یک مسأله را - باز با شادی درگیری یک مسأله بیدار شود - ابن سینا ، پاستور - گراهام بل ، رازی - و انیشتن - و نوبل - و ادیسون و ادیسون و ادیسون بشود - بخت از آنِ کسی است - که چنین می بیند - و چنین می کوشد - و چنان جامِ پری می نوشد - بخت ازآنِ سیبی است - که در آن لحظه فتاد - و از آنِ نیوتن - که به آن اندیشید - و در آن راز بزرگی را دید - خوش بحال آن سیب - خوش بحال نیوتن